عادت به انتظار
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
پرهام
پلاک عشق ...مسلم
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عادت به انتظار و آدرس farhad21.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 27
بازدید کل : 1873
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



نويسندگان
فرهاد

آرشيو وبلاگ
بهمن 1391


آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 10 اسفند 1398برچسب:, :: 12:58 :: نويسنده : فرهاد
خواب و خیال‎ ‎نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

پرده ی خلوت این غمکده بالا زد و رفت

کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

بود آیا که ز دیوانه ی خود یاد کند

آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

 
دو شنبه 7 اسفند 1398برچسب:, :: 1:54 :: نويسنده : فرهاد
زمـآن هیـج دردی را دوآ نکــرد.. این مَن بودَم که به مــرور زمـآن عـآدت کردم.. و بـآ این هـَمه، چهـ اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده... و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم! _O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_O_  یـآدم است آن زمـآن کهـ عـآشق هـم بودیم، وقـتی سر چیز هـآی کوچیک قـَهر میکـَردیم هــَردو می خـَندیدیم و میگـُفتــیم چهـ بـَچگـآنه بود قـَهرمـآن.. یــآدم است، تـو همیشه بــآ دلهــُره میگـُـفتی: تـَرسـَم از روزیـ است کهـ عشـق مـَن رآ هـَم بهـ حــسـآب بچگـی بگـُذاریــ حـآل از آن روز هـآ ســآل هـآ میگـُذرد و مـَن چیزی رآ که تو از آن دِلهــُره داشــتی دیدَم! که رو به رویــَم می ایـستی و میگــویی تــو فقـط عـشــق بچگـی ام بــودی... میبیــنی؟ زمـآنه چهـ چیـزهـآ که یـآد نمیدهــَد!
 
سه شنبه 24 بهمن 1398برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : فرهاد
ماهيمون هي مي خواست يه چيزي بهم بگه.تادهنشو وا مي كرد آب مي رفت تو دهنش،نمي تونست بگه،دست كردم تو اكواريوم درش آوردم،شروع كرد از خوشحالي بالا پايين پريدن.دلم نيومد دوباره بندازمش اون تو،ايقد بالا پايين پريد خسته شد خوابيد،ديدم بهترين موقع تا خوابه دوباره بندازمش تو آب،ولي الان چندساعته بيدار نشده،يعني فكر كنم بيدار شده ديد انداختمش تو آب قهر كرده خودشو زده به خواب... اين داستان رفتار بعضي آدم هاست كه كنار مونند،دوسشون داريم و دستمون دارند ولي ما رو نمي فهمند وفقط تو دنيا خودشون دارند بهترين رفتار را باما ميكنند...
 
دو شنبه 23 بهمن 1398برچسب:, :: 11:4 :: نويسنده : فرهاد
دختري كه براي بدست آوردن دلت تنش را به تو هديه مي دهد فاحشه نيست. دختري كه براي به دنبال كشيدن تو تنش را از تو دريغ ميكند باكره نيست! من به باكره بودن ذهن هاي فاحشه وفاحشه بودن ذهن هاي باكره ايمان دارم...
 
دو شنبه 23 بهمن 1398برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : فرهاد
از روبروو يك بز بترس از پشت يك اسب و از همه سوي يك انسان...
 
دو شنبه 23 بهمن 1398برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : فرهاد
گفتم:خدايا از همه دلگيرم گفت:حتي ازمن؟‏ گفتم:خدايا دلم را ربودند گفت:پيش از من؟ گفتم:خدايا چقدر دوري گفت:تو يامن؟ گفتم:خدايا تنهاترينم گفت:پس من؟ گفتم:خدايا كمك خواستم گفت:از غير من؟! گفتم:خدايادوستت دارم گفت:بيشتر از من؟ گفتم:خدايا اينقدر نگومن گفت:من توأم،تومني...
 
شنبه 21 بهمن 1398برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : فرهاد

در این بازاره نامردی به دنبال چه میگردی؟

نمیابی تو هرگز نشان از عشق و جوانمردی

برو بگذر از این بازار.از این مستی و طنازی

اگر چون کوه هم باشی،در این دنیا تو می بازی

 
شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, :: 23:49 :: نويسنده : فرهاد
دوستی های دیرین معنای زندگی هستندهرجاهستی باش به یادت حس خوبی دارم..
 

صفحه قبل 1 صفحه بعد